خود واقعیت باش

عجیب است گاهی از خود واقعی مان دور می شویم.حتی گاهی به خاطر حرف دیگران نیست که مایوس مان کرده باشند.گاهی خودمان با افکار بی دست و پا که مثل علف هرز در ذهنمان روییده اند.خودمان را خط می زنیم.

البته خب نکته ای که خیلی مهم است در نظرمان باشد،این است که سر سبزی خوب است،اما سر سبزی گاهی همراه با علف هرز است،که ذهن را راکد می کند. قدرت تنفس را از اندیشه ما می گیرد ،پس سودمند نیست.

علف های هرز ذهنی را باید چید.گاهی خودمان هستیم که بال هایمان را می چینیم.زیرا فرمان زندگی،فرمان ذهن دست خودمان است.می توانیم با سرعت زیاد میان هزاران سنگ و کلوخ برویم، و هر آنچه پیش بیاید را گردن سنگ و کلوخ ها بیاندازیم و شانه خود را خالی کنیم.

می توانیم به خودمان اعتماد کنیم آهسته برانیم و بدانیم که سرانجام می رسیم.و سلامت می رسیم.

جولان افکار را اگر در نیابیم،طغیان می کند و طغیان را نمی شود کاری کرد.جاری می شود.می شکند.گاهی عبور می کند از دنیای ذهنی ما و خوب و بد را در هم می تَنَد.

بارها شده بخاطر افکارم،پیش فرض هایم در آغاز کاری صرفنظر کرده ام.و حتی گاهی بدون اقدامی درست ،ایده ام را رها کرده ام.

اما حالا که دارم به دوردست هایی که گذشت نگاه می کنم ،راههایی را می بینم که نمی دیدم.پاسخ هایی برای سوال هایم می یابم که در آن دوران پیشفرض های ذهنی عجیب ،نمی یافتم.

زیرا ذهنم را جوری تربیت کرده بودم که با من همراه نبود.در واقع قدرت ذهنم را به پیشفرض ها بخشیده بودم و بنده ای بودم به درگاهی اشتباه.

اگر بخواهی کاری انجام بدهی، می شود.اما اول در ذهنت آن کار را آسان کن،آنوقت انجام می شود.دوست من امتحان کن.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

8 پاسخ

  1. چقدر عالی نوشتید واقعا همینطوره. پیدا کردن خود واقعیم از دغدغه های منم هست امیدوارم هرروز بهتر از قبل خودم و خواسته هام رو بشناسم.
    و نکته پایانی هم بسیار فروزان بود واقعا خیلی وقت ها از انجام کاری طفره رفتم فقط و فقط به این دلیل که اون کار در ذهنم دشوار به نظر می رسیده و با آسون کردن کارها در ذهنمون میتونیم براحتی انجامشون بدیم

    1. عالیه فرناز عزیز
      هنوز دیر نشده فقط کافیه بفهمی که قدرت ذهنت رو به دست داری یا سپردی دست پیشفرض های ذهنیت،با کمی تمرکز و تلاش حتما می توونی کارها رو تو ذهنت ساده سازی کنی

  2. چه مفید، زیبا و کاربردی نوشتید. به نظرم هر کسی نیاز داره دست‌کم یک بار این نوشته رو با دقت بخونه و از خودش بپرسه واقعاً چرا سخت می‌گرفتم، چرا بهانه‌تراشی می‌کردم، چرا خودم رو توی حصار افکارم گرفتار کرده بودم و… . و جواب همین چراهاست که می‌تونه نگرش و زندگیمون رو از نو بسازه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط