عجله کردن چقدر ما را به هدف مان می رساند؟

قرار بود به یک گردش برویم برای اینکه حال و هوایم بهتر شود. خانه نشینی از یک جایی به بعد، آدم را بهم می ریزد.

توی ماشین آهنگی پخش نمی شد.تبلتمم به لطف نداشتن شارژ خاموش بود. ذهنم شروع کرد به واکاوی همه چیز ، چون عوامل انحراف دهنده ذهن و سرگرمی در کار نبود.پس افکارم را جدی گرفتم.

کلا ذهنم، در زمان حرکت جسمم بهتر کار می کند. در حرکت ماشین توی بزرگراه ، فکرهای جدید به سرم زد.امکان یادداشتی نبود چون تبلت خاموش بود،دفترچه ای هم همراهم نبود.

فقط امیدوار بودم فکرم برایم بماند تا با رسیدن به خانه بنویسمش.

البته تا فراموش نکرده ام بگویم که توی پیاده روی هم ذهنم همینطور است مدام ایده های جدید به ذهنم می رسد.

انگار ذهن ما حرکت جسم را دوست دارد… چون در زمان حرکت کردن یا انجام دادن کاری، زود زود ایده می آید.

شاید هم در حرکت جسم ، ذهن هم هوا خوری می کند و جان تازه می گیرد.و فکر هایی که بخاطر یک جانشینی در ذهن ما می آید محو می شوند.

خلاصه امروز در ماشین در حال حرکت وسط فکر هایم یک مسئله جدید به ذهنم رسید.

آنقدر برایم جذاب بود که دلم نمی خواست از دستش بدهم.

فکر من درباره ی عجول بودن ، رسیدن به هدف و گذر عمر بود. من وقتی دقیق شدم به اهدافی که من عجول بودم به آنها برسم.متوجه نکته جالبی شدم.

برای هر هدفی عجول بودم یا انجام نشد ، یا رسیدنم به آن هدف ناقص بود و کلا بی خیالش شدم.

چه چیزی باعث می شود تا هدف هایی که برای شان عجول هستیم ، دور از دسترس باشند و ما احساس ناتوانی کنیم.

 

عجول بودن برای رسیدن به هدف یا کاری که می خواهیم باعث می شود تا ناخودآگاه به خودمان نق بزنیم.

نق زدن به خودمان باعث می شود تا نیروی ما تحلیل برود . احساس ناتوانی کنیم. با احساس ناتوانی ما برنامه ریزی مان را جدی نمی گیریم.از رسیدن به هدف مان باز می مانیم.

در واقع دچار دوره زنجیره ای می شویم که می خواهیم زود برسیم ، عجول می شویم ، تمام نکات را در نظر نمی گیریم و یک جایی می بینم تلاش ما ثمر نداشته است.

پس یادمان باشد ، عجول بودن و نق زدن به خودمان ما را از هدف های مان دور می کند.

و بعد از سالها می بینم به هیچکدام از هدف هایی که عجول بوده ایم، نرسیده ایم.حسرتی هست در دل مان که من تلاش کردم، ولی نشد.

به عنوان مثال من یک ماه نوشتم، عجول بودم در یک ماه، کار ده سال را پیش ببرم، از نوشته هایم طلا ببارد . پس به ناامیدی رسیدم ، حتی خواستم دیگر ننویسم…

چون مدام به آینده فکر می کردم و اینکه چقدر ده سال زیاد است تا من به آنچه می خواهم برسم …

وقتی تمام پازل عجول بودن و اهداف را کنار هم چیدیم.متوجه شدم این خود ما هستیم که گاهی سدی می شویم برای رسیدن به خواسته هایمان…

 

عجول بودن یعنی نرسیدن یا ناقص رسیدن ، اما خب حس رضایت را ایجاد نمی کند.برای همین است انقدر روی صبر و پشتکار تاکید می شود.

باید بیشتر درباره ی صبر و پشتکار بدانم…

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

11 پاسخ

  1. “عجول بودن یعنی نرسیدن یا ناقص رسیدن ، اما خب حس رضایت را ایجاد نمی کند.برای همین است انقدر روی صبر و پشتکار تاکید می شود.”
    کاملا با این جمله موافقم . خیلی ممنونم بابت مطالب خوبی که می نویسی

  2. به چه نکته جالب و درستی اشا ه کردید واقعا همینطوره. سرعت پیشرفتمان وقتی با توقعِ عجله ای که داریم همسان نباشد مدام در ضمیر ناخودآگاه و حتی بعضا در ضمیر خودآگاهمان به خودمان نق میزنبم و بارِ منفی به خودمان القا میکنیم .

  3. سلام چ عالی و قشنگ نوشتی، قامت هم مثل اسمت زیبا بود، بنویس و بیشتر بنویس، خوب و آموزنده بود، مانا باشی!

  4. سلام چ عالی و قشنگ نوشتی، قلمت هم مثل اسمت زیبا بود، بنویس و بیشتر بنویس، خوب و آموزنده بود، مانا باشی!

    1. من خودم چندبار که با همکاری یکی از دوستانم طنز نوشتم ، بیشتر از وقایعی که در زندگی برامون رخ داد و خنده دار بود نوشتیم.و خودمان شاخ و برگ دادیم.اتفاقا استقبال خوبی شد.
      ولی اگر حرفه ای بخواهی بهش بپردازی حتما کتابهایی که توی طنز و آموزش ، بهترین هستند بهره ببرید بنظرم عالیه.
      البته سایت شاهین کلانتری و مدرسه نویسندگی هم برای نوشتن کلی مطلب هست.

      موفق باشی😊

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط