دوستان محتوایی من

یک روز توی گروه محتواتیم یک سوال مطرح کردم ،چون بسیار احساس درماندگی می کردم که خب نتوانستم صد در صد دوره را مو به مو انجام بدهم.سوالم این بود،سلام،بچه ها شما کامل تکالیف تون رو انجام دادین؟اون دوتا دفتری که استاد گفته درست کردین؟

که خانوم بیتا کیهانی امد تو صفحه شخصی تلگرامم و با من صحبت کرد،وقتی متوجه شد که اشتیاق دارم به پیشرفت و نوشتن،از من دعوت کرد تا توی گروهی که ساخته بودند و هر روز توی سایت مطلبی می گذاشتند حضور برسانم.

بسیار خوشحال شدم انگار که همین را می خواستم.یک پشتیبانی ،حمایت برای اینکه درجا نزنم.

وارد گروه شدم،میز آخر نشستم و آرام بودم.هرروز مطلبی می نوشتم و انتشار می دادم تا اینکه کم کار شدم.چون فکر می کردم این حرف ها چیست که من می نویسم!؟

اما باز به آن روزی فکر کردم که پریشان از شرایط بی ثبات برنامه ریزی ام،خانوم کیهانی مرا به گروه فعالان پُرکاری خواند.

پس حالا به جای ماندن باز من قدم در راه گذاشتم،پس همین قدم قدم را باید بروم تا روزی که بتوانم بدوم.اگر مدام از آرام راه رفتنم ناله کنم،فرصتی برای قوی شدنم نمی ماند.

تلاش میکنم تا آنچه را که سالها دوست داشتم و دارم را تکرار کنم و دنباله اش را بگیرم.من  عشق به خواندن و نوشتن را همیشه در وجودم داشتم و دارم.

قرار شده تا کتابهایی بخوانم و اینجا هم خلاصه و تفسیر ذهنی ام را بنویسم،ان شالله کم کم پیش می روم،به خودم فرصت آرام راه رفتن،نفس کشیدن،استراحت را می دهم،زیرا اگر قرار به هیجان آنی باشد طولی نخواهد کشید که جز بیزاری ثمره ای نمی گیرم.

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود ، نه گهی تند و گهی خسته رود

قرار نیست من توی سایتم شاهکار بنویسم،ولی با مدام نوشتن حتما به شاکار هم می رسم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط